- نغه زدن(نُ / نِ / نَ دَ)
در تداول عام، آهسته و به فاصله زاری کردن. (یادداشت مؤلف). رجوع به نغنغ و نق زدن شود
معنی نغه زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- نغه زدن
نغ زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مَدَ)
لغت نامه دهخدا
نغمه زدن در آواز، ترجیع صوت. بگردانیدن آواز. (یادداشت مؤلف از زمخشری). غلت دادن آواز. (یادداشت مؤلف)
بریدن ناف نوزاد: بوصفش خردبست نقش ضمیرم بمدحش زد اندیشه ناف زبانم. (طالب آملی بها) یاناف کسی را بر چیزی یا صفتی بریدن (زدن)، بودن چیز یا صفت در ضمیر و فطرت او
ناف زدن ناف بریدن: قابله بهر مصلحت بر طفل وقت نافه زدن نبخشاید. (خاقانی لغ)
نجک زدن وا داشتن، سیخ زدن به ستور فشاردادن نجق بعضوی ازستور برای تند رفتن وی، کسی رابکاری واداشتن
ناله کردن فغان کردن: دیگ زند ناله که خون خورده ایم ریگ بریزید که خون کرده ایم. (نظامی لغ)
تیغ زدن استره زدن: (چو کودک را ز شیرینی تب آید زنندش کبه گر بر سر نکوتر) (امیر خسرو)
داد کشیدن فریاد زدن فریاد و فغان کردن ببانگ بلند: دور مرو سفر مجو پیش توست ماه تو نعره مزن که زیر لب می شنود ز تو دعا. (دیوان کبیر. 35: 1)
نام کسی رابرزبان آوردن، یانام کسی رازدن، خط کشیدن نام او (ازدفتروغیره)، اورافراموش کردن
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
بهانه جویی کردن، غرغر کردن، توضیح این لغت اصلا در مورد بهانه گیری کودکان و سر و صدا کردن آنان بکار میرود اما آنرا بر سبیل توسع در مورد بهانه جویی زنان ومردان بزرگ سال و اظهار نارضایی از طرف آنها نیز استعمال میکنند
بهانه جویی کردن، غرغر کردن، توضیح این لغت اصلا در مورد بهانه گیری کودکان و سر و صدا کردن آنان بکار میرود اما آنرا بر سبیل توسع در مورد بهانه جویی زنان ومردان بزرگ سال و اظهار نارضایی از طرف آنها نیز استعمال میکنند
چشم زدن چشم زخم رساندن، دید زدن چشم زدن چشم زخم زدن، نظرسیاه (سیه) کردن، نظر سیاه کردن به (بر) چیزی. نگریستن بدان با تمام رغبت و شیفتگی: شب وصال تو برمه نظر سیه نکنم بروز روشنم از پرتو چراغ چه حظ ک (ابو البرکات منیر فرنظا)